English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (2254 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjustments U تنظیم و میزان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
Other Matches
tuners U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuner U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
line map U نقشه تنظیم شده یا میزان شده
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
focusses U میزان کردن
focuses U میزان کردن
focussing U میزان کردن
equilibration U میزان کردن
adjusts U میزان کردن
standardization U میزان کردن
focussed U میزان کردن
tunes U میزان کردن
focused U میزان کردن
focus U میزان کردن
adjust میزان کردن
aligning U میزان کردن
aligned U میزان کردن
align U میزان کردن
adjusting U میزان کردن
collimate U میزان کردن
adjustment میزان کردن
tune U میزان کردن
aligns U میزان کردن
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
magneto timing U میزان کردن مگنت
hand advance U میزان کردن دستی
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
countdowns U میزان کردن ساعت
automatic spark advance U میزان کردن خودکار
countdown U میزان کردن ساعت
ignition timing U میزان کردن جرقه
interrupter timing U میزان کردن جرقه
To synchonize the watches . U ساعتهارا به هم میزان کردن
spark timing U میزان کردن جرقه
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
semi automatic advance U میزان کردن نیم خودکار
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
damper U الت میزان کردن جریان هوا
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
tempered U معتدل کردن میزان کردن
regulating U میزان کردن کنترل کردن
regulate U میزان کردن کنترل کردن
regulates U میزان کردن کنترل کردن
range U مرتب کردن میزان کردن
tempers U معتدل کردن میزان کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
temper U معتدل کردن میزان کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
ranged U مرتب کردن میزان کردن
leveling U میزان کردن افقی کردن
regulated U میزان کردن کنترل کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
ranges U مرتب کردن میزان کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
formulate U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
calibrating U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
tunes U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
pre-set U از پیش تنظیم کردن
draw up U کارها را تنظیم کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
tune up U موتور را تنظیم کردن
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
spots U تنظیم تیر کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
spot U تنظیم تیر کردن
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
replenishing U تنظیم کردن روغن سلاحها
zeroes U روی صفر تنظیم کردن
replenish U تنظیم کردن روغن سلاحها
zero U روی صفر تنظیم کردن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
sight in U تنظیم کردن دید در تفنگ
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
zeros U روی صفر تنظیم کردن
replenishes U تنظیم کردن روغن سلاحها
order U سفارش دادن تنظیم کردن
replenished U تنظیم کردن روغن سلاحها
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
zeroes U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1gorse melatonin
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1may fader good
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com